خداوند در قرآن کریم، چگونه انبیا را خطاب قرار می دهد. با چه لفظی و خطابی از آنها یاد می کند. شخصیت حضرت رسول (ص) را به عنوان ختمی مرتبت و خاتم النبیین، بالاتر از همه رسولان الهی می دانیم که شاید این شبهه را در نزد غیر مسلمانان به وجود آورد که ما از روی مهر بیش از حد یا حتی به یک معنا تعصب، این سخن را بر زبان می آوریم. در اینجا باید نگاه کنیم خداوند در قرآن کریم، چگونه انبیا را خطاب قرار می دهد. با چه لفظی و خطابی از آنها یاد می کند. خدا خطاب به حضرت موسی می فرماید: (یا موسی انی انا ا... رب العالمین) شما می دانید که حضرت موسی (ع)، پیامبر اولوالعزم و برگزیده خداست، صاحب شریعت و کتاب آسمانی است. امت مفصلی داشته است. یا وقتی قرآن به حضرت داود (ع) می رسد، می فرماید: (یاداود انا جعلناک خلیفه فی الارض )یا درباره حضرت یحیی (ع) می فرماید: (یا یحیی خذ الکتاب بالقوه )اما شما در هیچ کجای قرآن نمی بینید، خداوند خطاب به حضرت پیامبر (ص) بفرماید: یا محمد! خطاب خداوند در قرآن به نبی اکرم، همواره با بالاترین وجه از احترام صورت می گیرد: یا ایها الرسول، یا ایها النبی، یا ایها المزمل، یا ایها المدثر. حتی شما می بینید گاهی خداوند به جان پیامبر قسم می خورد. از طرف دیگر توجه کنید مأموریتهایی که خداوند به افراد می دهد، نشان دهنده میزان توانمندی و ظرفیتهای شخصیتی آنان است. افعال خداوند مثل ما نیست که گاهی کارهای بزرگ را بر روی شانه های کوچک و آدمهای ضعیف می گذاریم، خداوند در انتخاب خود دچار اشتباه نمی شود. می بینید بالاترین و سنگین ترین مأموریتها از آن رسول ا... (ص) است: انی رسول ا... الیکم جمیعا. توجه کنید که رسالت پیامبر عالمگیر و جهانی است. هیچ پیامبری چنین رسالتی ندارد. حضرت موسی (ع) برای قوم بنی اسراییل برانگیخته می شود. حضرت عیسی همین طور، رسالتی منطقه ای و قومی داشته اند. ما به هیچ وجه نمی خواهیم تعریضی به ساحت مقدس پیامبران الهی داشته باشیم، اما وقتی نگاه می کنیم می بینیم خداوند، رسالت پیامبر را محدود به منطقه جغرافیایی مشخص با مخاطبانی خاص نکرده است. رسالت پیامبر، جهانی است، پیامبر، مأموریت جهانی داشته اند که تا پایان عالم فرستاده خداوند باشند، بنابراین کامل ترین وحی بر قلب پیامبر نازل شده است، این است که خداوند، رسول ا... (ص) را در مخاطبت به پیامبران دیگر برتری می دهد و او را به معراج می برد. توده باورمند به شخصیت پیامبر(ص) از این حیث که جایگاه پیامبر را مهم می دانند، ممکن است در این دام بیفتند که ما کجا و نبی اکرم کجا؟ این حرف و این نوع از موضعگیری ها از یک زاویه خیلی خطرناک است، چون انگیزه ها را سست و فاصله انسان ها را با مشی، سیره و اخلاق پیامبر بیشتر می کند. اینکه ما این گونه استدلال کنیم که ما جایز الخطا هستیم و آنها معصوم هستند، پس ما آن ظرفیتهای معنوی، اخلاقی و رفتاری که در یک معصوم وجود دارد را نداریم، بنابراین نمی توانیم به آن ظرفیتها دست پیدا کنیم، این حرف خیلی خطرناک است. شما می دانید که اصلاً دعوت قرآن، به نو کردن لحظه به لحظه گوهر ایمان است. آن آیه زیبا و شریف که می فرماید: “یا ایها الذین آمَنوا آمِنوا / ای کسانی که ایمان آورده اید، ایمان بیاورید” به نظرم اثبات کننده این معناست که ایمان مؤمنان هر لحظه و هر روز باید تازه شود. پس این ظرفیت در آدمیان هست که ایمانشان را تازه کنند. ببینید، منطق قرآن به ما چه می گوید. قرآن اصرار دارد: و لقد یسرنا القرآن للذکر / ما قرآن را برای پندگیری آسان کردیم.” به یک معنا خداوند، قرآن را در دسترس عموم قرار داده است، در جای دیگری می فرماید: لقد جاء کم رسول من انفسکم / ما از میان شما رسولی را آوردیم.این یعنی چه؟ یعنی رسول را در دسترس شما قرار دادیم. این طور نیست که مثلاً پیامبری از اجنه، پری و فرشته بر شما قرار داده باشیم. پیامبری انتخاب کردیم و برگزیدیم که در میان شماست، در بازارها راه می رود، مثل شما بر روی زمین می نشیند و غذا می خورد. این پس این پیامبر، قابلیت و ظرفیت تبعیت و الگوگیری را دارد. البته پیامبر (ص) از لحاظ ظرفیتهای روحی و اخلاقی در مقام بسیار بالایی قرار دارد؛ اما قرآن تلاش دارد این حقیقت را به ما گوشزد کند که شما هم واجد آن روح الهی هستید و می توانید تا مرزهای عصمت پیش بروید و اینها خیال نیست، اینها اوهام و تصورات نیست. ما در زیارت عاشورا می خوانیم: اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد آیا در این دعا، خدای نکرده ما با خدا تعارف می کنیم؟ یا نه، صادقانه و خالصانه از خدا می خواهیم زندگی ما را زندگی پیامبر و آل پیامبر (ص) قرار دهد. پس این طور نیست که این درخواست، صرفاً یک تعارف و لقلقه زبانی باشد. پیداست که می شود و آنها که از اهل بیت (ع) نبوده اند، اما این راه را رفته اند و امروز ما آنها را به نام مردان حق و اولیا ا... و صحابه پیامبر می شناسیم، اثبات کننده این معنا هستند که پس می شود تا مرزهای عصمت پیش رفت. شما می بینید یک جوان غیر عرب، غیر مسلمان به محضر پیامبر مشرف می شوند، یک جوان ایرانی به نام روزبه و کارش آرام آرام به جایی می رسد که پیامبر درباره او می فرماید: “ سلمان منا اهل البیت / سلمان از ما اهل بیت است”، یعنی جزیی از ماست، غریبه نیست، مثل ما شده است. پس پیداست زبان، نژاد، زمان و مکان نمی تواند در الگوگیری تعیین کننده باشد. اگر کسی نگاهش به قله باشد و شیفته صعود، راهش را پیدا می کند. البته راهش هم مشخص است و راه مشخص، همان تبعیت از سیره رسول ا... (ص) است.
منبع:www.kanoonesalami.lxb.ir
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.